عشق
"به نام او"
پروردگارم !
مهربان من!
از حسرت این بهشت رهایی ام بخش
من در این بهشت همچون تو در انبوه آفریده های رنگارنگت تنهایم
تو قلب بیگانه را می شناسی
که خود در سرزمین وجود بیگانه بوده ای
کسی را برایم بیافرین تا در او بیاریمم
دردم درد بی کسی است ...
"دکتر علی شریعتی"

"بشنو این نکته که خود را ز غم آزاد کنی
خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی
آخرالامر گل کوزه گران خواهی شد
حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی
گر از آن آدمیانی که بهشتت هوس است
عیش با آدمئی چند پری زاده کنی
تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف
مگر اسباب بزرگی همه همه آماده کنی
اجرها باشدت ای خسرو شیرین دهنان
گر نگاهی سوی فرهاد دل افتاده کنی
خاطرت کی رقم فیض پذیرد هیهات
مگر از نقش پراکنده ورق ساده کنی
کار خود گر به کرم باز گذاری حافظ
ای بسا عیش که با بخت خدا داده کنی..."
