دلتنگی
می شنوی ؟
اینک عشق است که می خوانَدَت !
در سردترین فصل احساس
و منم که هوس می کنم...
از چشمانت بوسه ایی بدُزدم
و از باغچه شرقی ترین نگاهت
غنچه ایی بچینم
درست به رنگ التهاب شبانه ام.
واژه هایم در زیر انگشتان ِ هوسناک خیالت
مرتعش می شوند
تا زیباترین صوت عشق
از این تار بر شب تار جاری شود...
می دانی ،
از خیال ِ شیرین ِ بوسه ات
سوزن سوزن می شود
لبان ِ عطشناک شعرهایم
میخواهم از سد رویاهایت عبور کنم
تا در پیکرت نورم را متجلّی سازم
و تو
با خنده ی تُردت ستونهای قلبم را
به رقص درآوری
آشوبی شیرین تر از هر آرامش...
می بینی ، چگونه واژه هایم را چوب حراج زده ام
میخواهم با چشمان باز
شانه هایت را خواب ببینم
و تو را صدا بزنم
با لهجه ی سرخ آلاله...
بگو می شنوی
عطر دلتنگی صدایم را ؟؟
اینک عشق است که می خوانَدَت !
در سردترین فصل احساس
و منم که هوس می کنم...
از چشمانت بوسه ایی بدُزدم
و از باغچه شرقی ترین نگاهت
غنچه ایی بچینم
درست به رنگ التهاب شبانه ام.
واژه هایم در زیر انگشتان ِ هوسناک خیالت
مرتعش می شوند
تا زیباترین صوت عشق
از این تار بر شب تار جاری شود...
می دانی ،
از خیال ِ شیرین ِ بوسه ات
سوزن سوزن می شود
لبان ِ عطشناک شعرهایم
میخواهم از سد رویاهایت عبور کنم
تا در پیکرت نورم را متجلّی سازم
و تو
با خنده ی تُردت ستونهای قلبم را
به رقص درآوری
آشوبی شیرین تر از هر آرامش...
می بینی ، چگونه واژه هایم را چوب حراج زده ام
میخواهم با چشمان باز
شانه هایت را خواب ببینم
و تو را صدا بزنم
با لهجه ی سرخ آلاله...
بگو می شنوی
عطر دلتنگی صدایم را ؟؟
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و یکم دی ۱۳۹۰ ساعت 10:3 AM توسط سهیلا
|